گنجور

 
جویای تبریزی

با رقیبان مکن الفت به محبت سوگند

منگر جانب اغیار به الفت سوگند

مستم و جور و جفا با دل ازین بیش مکن

به ترحم به مدارا به مروت سوگند

ایکه چون ابر بود شهره به تر دامانی

نیست شایستهٔ بزم تو به عصمت سوگند

بره بادیهٔ عشق تو در گام نخست

از دل و دین بگذشتیم به همت سوگند

همره قافلهٔ غم شب هجران جویا

رفت در یاد تو از خویش به عزت سوگند