گنجور

 
جویای تبریزی

گل داغ سر پرشور سودا عالمی دارد

تکلف بر طرف دیوانگیها عالمی دارد

حریفی در دو عالم نیست چون چشم سیه مستت

که دارد عالمی با غیر و با ما عالمی دارد

گل سودای داغ لاله بر سر می زنم جویا

گریبان چاکی و دامان صحرا عالمی دارد