بی او هجوم غم دل بی کینه را شکست
رنگم چنان شکست که آیینه را شکست
جانا بیا که صید تو ترسم رها شود
مرغ دل از تپش، قفس سینه را شکست
از ما چو یافت خلعت عریان تنی رواج
بازار گرم خرقهٔ پشمینه را شکست
بگشود باز رو به حریفان لب جواب
امروز عهد بستهٔ دوشینه را شکست
جویا پیاله تکیه به فضل کریم خورد
بر سنگ کعبه توبهٔ دیرینه را شکست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر دلتنگی و احساس غم شاعر است که با نبود محبوب، فشار غم بر دل او زیاد شده و باعث میشود که روح و جسمش در هم بشکند. شاعر از محبوب خود درخواست میکند که برای نجاتش بیاید، زیرا صدای دلش در قفس سینهاش زندانی شده است. او همچنین به لحظاتی اشاره میکند که در آنها به فقر روحی و کمالات انسانی رسیده است و این امر موجب تغییراتی در زندگیاش شده است. در نهایت، با اشاره به توبه و بازگشت به سوی خدا، نشان میدهد که انسان در پی جبران گذشته و نزدیک شدن به حقیقت است.
هوش مصنوعی: بدون او، غم دل به من حمله ور شد و بیتوجهی و کینه را شکست. حالا رنگ رویم آنقدر تغییر کرده که مانند شیشه شکسته است.
هوش مصنوعی: عزیزم، بیا که میترسم شکار تو آزاد شود و پرندهی دل از تپش افتاده و قفس سینه را بشکند.
هوش مصنوعی: وقتی کسی در میان ما لباس عریانی را مشاهده کرد، بازار گرمی برای گرانیهای دنیوی به وجود آمد و اعتبار لباس ساده و پشمی از بین رفت.
هوش مصنوعی: امروز جوابهایی را که دیروز با دوستانم توافق کرده بودم، بیان کردم و دوباره به ماجرا پرداختیم.
هوش مصنوعی: سائل به معجزهای از لطف خدا یک پیاله را بر سنگ کعبه گذاشت و با این کار، عهدی که مدتها بر گردنش بود را شکست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.