آیینه با وقار تو سیماب می شود
با شوخی تو برق رگ خواب می شود
جرأت بود مکیدن آن لب که چون نبات
تا در دهن گذاشته ای آب می شود
آن باده ای که حسن بمینای دل کند
در پرده های دیدهٔ ما ناب می شود
سرگشتگیان چاه زنخدان یار را
در گریه عضو عضو چو دولاب می شود
سرگشتگی ز صورت حالم عیان بود
از عکس رویم آینه گرداب می شود
جویا دلت بمهر علی روشن است از آن
شبها ز ود آه تو مهتاب می شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد. شاعر از آیینهای سخن میگوید که با وقار معشوق میدرخشد و نشاندهنده تأثیر سحرآمیز اوست. شوخی معشوق باعث میشود حتی خوابها هم تحت تأثیر او قرار بگیرند. لبان معشوق مانند نبات شیرین هستند و آرزوی مکیدن آنها حس شجاعت میطلبد. بادهای که حسن معشوق به دل میبخشد، در پردههای چشم تجلی مییابد. همچنین، سرگشتگی ناشی از زیبایی او مانند چرخش دولابی است که نگرانکننده است. در نهایت، شاعر بیان میکند که حضور معشوق در دل او روشنایی بخش شبهایش است و یادآوری عشق او به مانند نور ماه میباشد.
هوش مصنوعی: آینه به خاطر آرامش و زیبایی تو درخشان و لطیف میشود، اما وقتی تو با شوخی و بازیگوشی خودت را بروز میدهی، حال و هوای دیگری پیدا میکند و شور و شوقی به آن اضافه میشود.
هوش مصنوعی: این شعر به شجاعت و جسارت نیاز برای چشیدن زیبایی و لذتی اشاره دارد که به نظر میرسد فراموشنشدنی و شیرین است. یعنی کسی که جرأت داشته باشد لبخند یا لبانی را بچشد که مانند شیرینی است و در دهان آب میشود، باید دل و جرأت داشته باشد تا این تجربه را به دست آورد.
هوش مصنوعی: بادهای که زیبایی در دل ما ایجاد میکند، در نگاههای ما به چیزی ناب و خالص تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: در دل سرگشتگیها، درد و غم جدایی از معشوق، مانند چرخش یک دولاب، هر جزئی از وجود آدمی را میگرداند و به حالتی افسرده و نگران میکشاند. گریه و اندوه به طور عمیق در وجودش نفوذ میکند.
هوش مصنوعی: سرگشتگی و بلاتکلیفیام از حالت ظاهریام مشخص است و هر زمان که به آینه نگاه میکنم، انعکاس چهرهام گواهی بر این احساس میدهد و مانند گردابی در من ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: دل تو به محبت علی نورانی است و از شبهایی که گذشت، نالهات مثل نور ماه میدرخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشمم چو روز واقعه در خواب میشود
کین من از دل تو عنان تاب میشود
گفتی که آتشت بنشانم به آب تیغ
تا تیغ میکشی دل من آب میشود
در مجلسی که باده باغیار میدهی
[...]
سرو این چنین ز شرم تو گر آب می شود
طوق گلوی فاخته گرداب می شود
عکس تو چون به خانه آیینه می رود
در پشت بام آینه مهتاب می شود
شبنم گل از مشاهده آفتاب چید
[...]
رویش چو آتشین ز می ناب میشود
بر جبههاش گره چو عرق آب میشود
چون بیندت کسی و نگردد به گرد تو؟
بر عکست آب آینه گرداب میشود!
خوش پیشهایست عشق، که پیوسته در نِمُوست
[...]
روزی که دام زلف تو در تاب می شود
مژگان به چشم صید رگ خواب می شود
گر بگذری به وقت نماز از نماز گاه
آغوش ها گشاده چو محراب می شود
هنگام خط شکسته شود دست و پای خال
[...]
لبتشنه نیاز چو بیتاب میشود
از آب تیغ ناز تو سیراب میشود
عاشق در این محیط خطرناک چون حباب
در یک نفس ز شوق تو نایاب میشود
آن کس که بر کشاکش این بحر تن نهاد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.