حیف باشد واله دنیای دون پرور شدن
قطره در حبس ابد مانده است از گوهر شدن
شکر کن بر ناتوانیها که می یابد هلال
منصب حسن کمال از پهلوی لاغر شدن
فقر در آئین ارباب توکل کیمیاست
خاک گردیدن بود در مشرب ما زر شدن
تا توانی خویشتن را کمتر از هر کم شمار
گر بود در خاطرات اندیشهٔ بهتر شدن
ای ستمگر فکر خود می کن که باید عاقبت
اخگر سوزنده را ناچار خاکستر شدن
شیخنا! آدم شدن گیرم که مقدور تو نیست
پر ضروری هن نکرده است اینقدرها خر شدن
سینه کندن، خون دل خوردن، شعار خویش ساز!
ای که باشد چون عقیقت ذوق نام آور شدن
پای در دامان عزلت کش چو شد مویت سفید
حیف باشد باق خم حلقهٔ هر در شدن
زینهار از خون خود خوردن منال ای دل که هست
پیش ما کفران نعمت بدتر از کافر شدن
چشم دارم سرمهٔ چشم ملک سازد مرا
همچو جویا خاک راه آل پیغمبر شدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون توان قانع به پیغام از لب دلبر شدن؟
با دهان خشک نتوان از لب کوثر شدن
حاصل نزدیکی سیمین بران دل خوردن است
رشته از گوهر ندارد بهره جز لاغر شدن
گوشه گیری می کند ناقص عیاران را تمام
[...]
تا نگوئی هست آسان عشق را رهبر شدن
عشق را رهبر شدن هست از ملک برتر شدن
از ملک برتر شوی چون عشق را رهبر شوی
کار این کار است نه در عقل دانشور شدن
عشق بستد از ملک باج سجود آدمی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.