گر سری در محفل آن چهره گلناری کشد
در چمن از سرو بلبل خط بیزاری کشد
هر که از دون همتی چون شیشهٔ ساعت دمی
برتری بر چون خودی جوید نگونساری کشد
همچو مجنون منصب آزادی ارزانیش باد
آنکه پا در دامن دشت گرفتاری کشد
خامه از خط شعاع مهر سامان می دهد
گر مصور صورت آن جامه زرتاری کشد
آبرو را می کند گردآوری گرداب سان
پای تمکین آنکه در دامان خودداری کشد
جوهر آیینه را آسان تر از موی خمیر
چشم او با پنجهٔ مژگان عیاری کشد
دین و دل خواهند از جویا بهای بوسه ای
تا کجاها این کس از خوبان بازاری کشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر کسی را در بهاران دل به گلزاری کشد
وین دل بدروز من سوی جفا کاری کشد
وقتی، ار این زارمانده دل به باغی خوش کنم
موکشان بازم غمش در کنج دیواری کشد
راز آن بت با که گویم چون مسلمانی نماند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.