مینهد بر سینه، داغم، عشق سیماندامها
یا برای مرغ دل میگسترد گل، دامها
سینه را چندان کند تا از برش دور افکند
میکند دایم نگین پهلو تهی زین نامها
نیست حرف راستبازانت، دورو، کاین قوم را
غنچه آسا لخت دل باشد زبان در کامها
خرم آن بیدل که در شبهای هجران با تو بود
گرم گلبازی ز رفت و آمد پیغامها
مهربانتر شو که در آیین عاشقپروری
ناز چون بسیار شد کم نیست از ابرامها
تلخکام آرزوی او به نقد جان خرد
چون کند شکرفروشی لعلش از دشنامها
شیشه را تنها نشد در محفلت قالب تهی
بازماند از حیرت بزمت دهان جامها
گر چنین از فیض نقش پای او بالد به خویش
بگذرد روی زمین جویا ز پشت بامها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جامها
چون رم آهو بیابانی شدند آرامها
دلبری را زلف او در دور خط از سر گرفت
میشود از خاک افزون حرص چشم دامها
خام کرد آن آتشینرو آرزوهای مرا
[...]
ای ز چشم میْپرستت مست حیرت جامها
حلقهٔ زلف گرهگیرت به گوش دامها
در تبسم کم نشد زهر عتاب از نرگست
کی به شور پسته ریزد تلخی از بادامها
دامنت نایاب و من بیتاب عرض اضطراب
[...]
عمرها شد میزنم در راه عشقش گامها
رفتن رنگ است از ما بستن احرامها
اعتبار ما و من از نشئه کیف و کم است
فال فرصت میزند هر دم صدای جامها
سرخ و زرد این جهان را حاجت اکسیر نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.