تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند
هر ذره ای ز شوق جدا رقص می کند
تا گشته ایم مطلع خورشید معرفت
از شوق ذره ذرهٔ ما رقص می کند
بر دوش آه لخت دل خونچکان من
چون برگ گل به روی هوا رقص می کند
همچون شراره ای که بود در میان دود
در زلف آن پری دل ما رقص می کند
غلطد به دل اگر ز دل آید سخن برون
گوهر بروی آینه ها رقص می کند
دیروز بی تو بود زمینگیر ساغرم
امروز با تو نام خدا رقص می کند
شد چون شرر ز پردهٔ فانوس جلوه گر
از بس نگار من به حیا رقص می کند
ما در هوای دوست به رنگ شراره ایم
یعنی که ذره ذرهٔ ما رقص می کند
دل جوش خسروی زند از فیض نیستی
عنقای ما به بال هما رقص می کند
جویا ز جوش شوق ز دل تا به دیده ام
هر قطرهٔ سرشک جدا رقص می کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هردم نه بی سبب دل ما رقص می کند
کز شوق کعبه قبله نما رقص می کند
بی آفتاب ذره نخیزد ز جای خویش
از خود نه جسم خاکی مارقص می کند
وجد وسماع صوفی صافی ز خویش نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.