صبحدم خار چمن دامان آن دلجو گرفت
تا ز روی و موی او گل فیض رنگ و بو گرفت
یافتم راه فنا را همچو شمع صبحدم
جبههٔ اندیشه ام تا جای بر زانو گرفت
قطرهٔ اشکم چو گوهر بسته می ریزد زچشم
بسکه دل از سردمهریهای آن بدخو گرفت
یک سر مو کم نکرد از دلرباییهای یار
خط مگر سرمشق پیچ و تاب از آن گیسو گرفت
هر کرا در خورد استعداد جایی داده اند
لاله صحرا، گل چمن، سنبل کنار جو گرفت
روی آن آیینه رو می گیرد از ما بیدلان
با وجود آنکه کی آیینه از کس رو گرفت
چشم او، آیین ترکان، زلف، کیش هندوان
مذهب آتش پرستان خال روی او گرفت
اشک چون از دل جدا شد بر کنار ما نشست
طفل بی مادر به پیش هر که آمد خو گرفت
گوشه گیری را رسانیده به معراج قبول
تا دل آواره جویا گوشهٔ ابرو گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دختر رز از کنار میکشان یکسو گرفت
پرده ای کز کار ما برداشت خود هر رو گرفت
بزم عشرت روشنائی از کجا پیدا کند
کاتش می رفت و جانش دود تنباکو گرفت
سیر گلشن کردی و گل غنچه شد بار دگر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.