تا دلم هنگامهٔ مهر و وفا را گرم کرد
خوی آتشناک او بزم جفا را گرم کرد
درد کی آسان تواند جای گیرد در دلی
داغ خونها خورده تا در لاله جا را گرم کرد
پنجهٔ عصمت نپیچد زور بی زنهار می
باده نتواند سر اهل حیا را گرم کرد
سر برهنه می برد دایم به سر مهر برین
آه - عالم سوز من از بس هوا را گرم کرد
دوش جویا از ره انصاف شیخ شهر گفت
خودفروشی عاقبت بازار ما را گرم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و متناقض عشق و وفا پرداخته است. او از دلی پر از درد و رنج صحبت میکند که تحت تأثیر عشق، دچار آتش و سیلاب جفا میشود. اشاره به این دارد که درد در دلها جا نمیگیرد و زخمهای عمیق درونی باعث ایجاد حرارت و تلاطم میشوند. همچنین بر این نکته تأکید میکند که در دنیای عشق و وفا، خودفروشی و فریبکاری وجود دارد که بازار روابط را گرم میکند، و در نهایت، تمنای عدل و انصاف از زندگی را بیان میکند. در کل، شعر توصیفی از تناقضها و سختیهای عشق و جوامع انسانی است.
هوش مصنوعی: وقتی دل من پر از عشق و وفاداری شد، حرارت و شدت احساسات او باعث شد تا جمع کسانی که به من آسیب میزنند، نیز به جنب و جوش بیفتند و دعوا و کشمکش به وجود آید.
هوش مصنوعی: درد چگونه میتواند در دل کسی که خیلی آسیبدیده است، جا بگیرد و آرامش داشته باشد، تا جایی که مثل لالهای که در آفتاب گرما میگیرد، احساس راحتی کند؟
هوش مصنوعی: اگر کسی پاکی و عصمتش را حفظ کند، هیچ نیرویی نمیتواند او را به انحراف بکشد و نمیتوان با نوشیدنیهای مستکننده، افراد با حیا را به سمت بیحیایی جلب کرد.
هوش مصنوعی: او همواره با سر بدون پوشش، بر سر مهرش میآید و با این حال، من از شدت عشق و اشتیاقم به او احساس سوز و حرارت میکنم.
هوش مصنوعی: دیروز از شیخ شهر درباره انصاف سؤال کردم و او گفت که خودفروشی در نهایت باعث رونق دادن به بازار ما شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.