گنجور

 
جویای تبریزی

دارم سری که سرخوش صهبای بیخودیست

چشم تری که محو تماشای بیخودیست

در محشر شهادتیان نگاه او

دشت جنون و دامن صحرای بیخودیست

بی رنگ باش تا سبک از خویشتن روی

رنگ پریده زینت سیمای بیخودیست

خود را مگر ز روزن آیینه دیده است

چشم تو مست ساغر صهبای بیخودیست

جویا اسیر فکر «اسیر» که گفته است:‏

‏«آهم گواه محضر دعوای بیخودیست»‏

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode