جان آزاد گرفتار تن زار بماند
همچو گنجی که نهان در ته دیوار بماند
از پریشان نظری گشته پریشان دلها
دیده آن است که در حسرت دیدار بماند
روز را مهر به شب گر برساند عجب است
بسکه حیران تو چون صورت دیوار بماند
تا به باغ آمده ای دست و دل سرو و چنار
در تماشای سراپای تو از کار بماند
چون نگه در حرم دیدهٔ حیرت زدگان
راز رسوای تو در پرده اسرار بماند
سرو را شرم قدت سلسله بر پای نهاد
دید تا طور خرام تو ز رفتار بماند
تو به حال دل خود هیچ نمی پردازی
حیف کاین آینه در پردهٔ زنگار بماند
همچو شبنم بود از بال نگه پروازش
آن سبکروح که حیران رخ یار بماند
کی زکار دل خود بر بدر آری جویا
چرخ سرگشتهٔ این نقطه چو پرگار بماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به معضلات وجود انسان و دلمشغولیهای او اشاره دارد. شاعر از وضعیتی سخن میگوید که جان آزاد در قید و بند تن زار گرفتار مانده و همچنان در حسرت دیدار یار است. پریشانی دیدگاهها باعث پریشانی دلها شده و افراد در انتظار لحظهای هستند که به آرامش برسند. تصاویری از زیباییهای طبیعت، همچون درختان سرو و چنار، به چشم میخورد که در تماشای معشوق گم شدهاند. همچنین، شاعر به رازهایی اشاره میکند که در پرده اسرار نهفتهاند و در تلاطم عشق و حسرت، دلها در بلاتکلیفی قرار گرفتهاند. در نهایت، بیان میکند که فرد باید به حال دل خود بپردازد، چرا که این آینه حقیقت در زیر لک و غبار باقی مانده است.
هوش مصنوعی: روح آزاد در دام جسم دچار میماند، مانند گنجی که در اعماق دیوار پنهان مانده است.
هوش مصنوعی: به خاطر نگرانی و آشفتگی، دلها بیقرار شدهاند و آنچه به وضوح دیده میشود، این است که بسیاری در حسرت ملاقات کسی باقی ماندهاند.
هوش مصنوعی: اگر روز به شب برسد و این موضوع تو را شگفتزده کند، جای تعجب نیست؛ زیرا تو به گونهای حیران و گیج هستی که انگار فقط به دیوار خیره شدهای و درک نمیکنی.
هوش مصنوعی: وقتی که به باغ میآیی، زیبایی و جذابیت تو آنقدر چشمنواز است که درختان سرو و چنار به تماشای تو مشغول میشوند و از کار خود غافل میگردند.
هوش مصنوعی: چون در حرم، چشمهای حیرتزده به راز تو مینگرند، اسرار تو در میان پردهها پنهان باقی میماند و رسواییات آشکار نمیشود.
هوش مصنوعی: سرو، به خاطر زیبایی قامت تو، شرمنده شده و بر زمین ایستاده است. وقتی قامت و حرکات تو را میبیند، حس میکند که نمیتواند در برابر تو بایستد و نميتواند به زیبایی تو برسد.
هوش مصنوعی: تو به احساسات و مشکلات خود توجهی نمیکنی و این خیلی ناراحتکننده است که این آینه که میتواند حقیقت را نشان دهد، در غبار و کثیفی باقی بماند.
هوش مصنوعی: آن موجود سبک روح که حیرتزده از زیبایی معشوق مانده، مانند شبنمی است که از ارتفاع پایین میافتد و پروازش به زمین میرسد.
هوش مصنوعی: چه زمانی میتوانی کار دل خود را کنار بگذاری و پیگیر حال و آیندهات باشی، در حالی که زندگی مانند یک پرگار در این نقطه گرد میزند و در حرکت است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر که در حلقهٔ زلف تو گرفتار بماند
همچو من سوخته و خسته دل و زار بماند
دل من، کو گرو مهر ببرد از همه کس
از دغا باختن چشم تو عیار بماند
عمر من در سرکار تو رود، میدانم
[...]
هر که در کوی مغان رفت گرفتار بماند
پای در لای میش بر در خمار بماند
دل بشد تا خبر از جانب دلدار آرد
بیخبر گفت که زود آیم و بسیار بماند
آمدند اهل تماشا ز سوی مغبچگان
[...]
طرف گلزار گذشتی ز تو گل زار بماند
خار حسرت ز رخت در دل گلزار بماند
آنکه ره جانب او رفت دگر باز نگشت
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
زاهد بیخبر از سرزنشم دست نداشت
[...]
هرکه شد ز اهل نظر محو رخ یار بماند
ورنه چون زاهد بیچاره به گفتار بماند
امتحان را بت دیرین چو به رخ برقع بست
آشنا آمد و بیگانه به انکار بماند
عارف آن است که بی پرده رخ یار بدید
[...]
رفت دلدار و غمش در دل غمخوار بماند
و ز قفایش نگران دیده خونبار بماند
بشفاخانه لعل تو رسید ار چه و لیک
دل ز چشمت اثری داشت که بیمار بماند
آن امیدی که بخوابت نگرد دیده نداشت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.