گنجور

 
جویای تبریزی

از حیا تا رنگ رخسارت به پرواز آمده

بر هوا خیل پری در جلوهٔ ناز آمده

برگهای نسترن از شوخی موج نسیم

فوج ارواح است پنداری به پرواز آمده

جوش حیرت، عرض مطلب را چه رنگین کرده است

موبموی پیکرم آیینهٔ راز آمده

گرد راهش ریخت در جیب هوا بوی بهار

تکیه بر دوش رعونت با صدانداز آمده

یاد رنگین جلوه ای در سینه مستی می کند

فوج طاووسی است هر آهم به پرواز آمده

همچو نی جویا به غیر از ناله دیگر دم نزد

یک نفس لعل لبش با هر که دمساز آمده

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode