گنجور

 
جویای تبریزی

درویشیم به حشمت دارا برابر است

فقرم به پادشاهی دنیا برابر ا ست

آنجا که عشق شور به بحر دل افکند

یک قطرهٔ سرشک به دریا برابر است

وحشت مرا به عالم دیگر فکنده است

گمنامی ام به شهرت عنقا برابر است

دون همتی که سرکشی اش می خلد به دل

در پیش ما به خار کف پا برابر است

ما خلق خوش به شاهی عالم نمی دهیم

این گوشهٔ بهشت به دنیا برابر است

جویا به آرزو نرسد در جهان کسی

عمرش اگر به طول تمنا برابر است