بیشتر سرگشتگی زین چرخ پرفن میکشد
هرکه چون گرداب پای خود به دامن میکشد
در تمنای تماشای تو چشم داغ دل
از شکاف سینه همچون شمع گردن میکشد
سرفرازان جهان را از رعونت چاره نیست
کوه ازین راه است اگر بر خاک دامن میکشد
چشم مستش تا کند سودامزاجان را علاج
از نگاه گرم از بادام روغن میکشد
پیش پیشم آن پریشان مو چو آید در خرام
تارتار کاکل او را دل من میکشد
بگذرد در خنده ایام بهار عمر او
هرکه رخت عیش را چون گل به گلشن میکشد
حب دنیا اندکی بیش است بر اهل کمال
سرزنشها عیسی از بالای سوزن میکشد
چشم مستش را نگر جویا که با تار نگاه
از برم دل را به صد زنجیر آهن میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل به جذب خواری خود جور دشمن میکشد
شیشه ما سنگ از دست فلاخن میکشد
نشنود گر بوی خار از دامن صد پارهاش
سالک راه طلب کی پا به دامن میکشد
تا لبم را بسته شرم عشق میسوزم ز رشک
[...]
کی سر از تیغ شهادت جان روشن میکشد؟
شمع در راه نسیم صبح گردن میکشد
گل ز رخسار تو رنگ و بو به دامن می کشد
لاله از شوق تو همچون شمع گردن می کشد
هرچه با دل کرده بودم، یافتم از عشق تو
انتقام سنگ را آتش ز آهن می کشد
در شکست خویش با این عاجزی دستم قوی ست
[...]
بسکه دامان حجاب از الفت من می کشد
گر شود گلشن ز خونم رنگ دامن می کشد
نا امیدی حاصل کشت امید ما بس است
زود کار دانه عاشق به خرمن می کشد
زشت را خجلت گذاری بهتر از آیینه نیست
[...]
باز دامان دل آهنگ چه گلشن میکشد
نالهای تا میکشم طاووسگردن میکشد
بسکه استحقاقگرد بیپر و بالم رساست
هرکه دامان تو میگیرد سوی من میکشد
بیش ازین نتوان چراغ رنگ ناز افروختن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.