از ازل بی وحشتی نبود دل ما را قرار
طفل ما نگرفته جز در دامن صحرا قرار
دشمن هر کس به قدر خواهش او می شود
از نخستین خلق را اینست با دنیا قرار
اضطراب عشق ماند جوهر شمشیر را
بیقراری بسکه بگرفته ست در دلها قرار
مست من از بسکه بیرون گرد و شوخ افتاده است
گر شرر گردد نگیرد در دل خارا قرار
کم نشد نام خدا از شوخی او ذره ای
یک قلم با آنکه چشمش برده از دلها قرار
شوخی آهم شکوه حسن را درهم شکست
می برد جویا نسیمی از دل دریا قرار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احوالات عشق و بیقراری دل میپردازد. شاعر میگوید از ابتدا دلش آرامش نداشته و همواره در جستجوی آرامش است. او اشاره میکند که دشمنیها به اندازه خواستهها شکل میگیرند و این یک ویژگی از ازل است. عشق به چنان اضطرابی دچار شده که دیگر آرامش در دلها وجود ندارد. شاعر به مستی خود اشاره کرده و میگوید که این حال به قدری شوقانگیز است که حتی در دلهای سخت هم نمیتواند آرامش پیدا کند. همچنین، نام خداوند هم از این شور و شوق و بیقراری خالی نیست، و روح شاعر با تلاطمهای عشق در ارتباط است.
هوش مصنوعی: از آغاز تا به حال، دل ما هیچگاه آرامش نداشته و تنها در دامن طبیعت و صحرا آسایش یافته است.
هوش مصنوعی: هر کسی به اندازهی خواستهاش دشمنانی پیدا میکند. این واقعیت از همان آغاز آفرینش، روندی بوده که در زندگی دنیا وجود دارد.
هوش مصنوعی: اضطراب عشق مانند جوهر شمشیری است که در دلها به شدت بیقراری ایجاد کرده و آرامش را از آنها گرفته است.
هوش مصنوعی: مستم از بس که بیتاب و سرخوش هستم، اگر آتش بزنم، دل صخرهای را آرام نمیکنم.
هوش مصنوعی: نام خداوند هرگز از شوخیهایش کم نمیشود، حتی کمی هم، با اینکه او چشمانش را از دلها برمیدارد و آرامش آنها را میگیرد.
هوش مصنوعی: با یک پمید زدن صدای آه من، زیبایی دلنشین را تحت تاثیر قرار داد. نسیمی از دل دریا به شادی میوزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.