رنگین کنی زخون جگر گر خیال را
شاید که دلنشین شود اهل کمال را
در پیش قامت تو چو بید موله است
سر بر زمین ز بار خجالت نهال را
مایل به ابروی تو دم حیرتم که هست
حاجت به همنشین ادافهم لال را
ترسم به شیشه خانهٔ رنگت فتد شکست
با ماهتاب چهره مکن آن جمال را
تا در خیال نرگس پرخواب او شدم
بستم به چشم و دل، ره خواب و خیال را
از فیض عجز در چمن عرش طایریم
اینجا شکست شاهپری کرده بال را
سروت به گلشنی که خرامان شود به ناز
خجلت، چو نخل موم، گدازد نهال را
جویا به روی خفتهٔ غفلت زند گلاب
با چشم کم مبین عرق انفعال را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت محبوب خود میپردازد و ابراز میکند که چگونه این زیبایی میتواند دل اهل کمال را تسخیر کند. او از حس خجالت و حیرت خود نسبت به محبوب سخن میگوید و اینکه زیبایی او همچون ماهتاب است، که ممکن است شیشه دلم را بشکند. همچنین به خیال خود از نرگس خوابآلود اشاره میکند و احساس عجز و حقارتش را در مقابل زیبایی های او بیان مینماید. شاعر در ادامه به خجالت و حالتی نرم و لطیف در وجود محبوب اشاره میکند و در نهایت به اهمیت نگاه و آگاهی از عواطف در روابط انسانی میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با خون دل چیزی زیبا و جذاب بسازی، شاید بتوانی دلستانی برای انسانهای با کمال ایجاد کنی.
هوش مصنوعی: در مقابل قامت تو، مانند درخت بید، سرم را از شرم به زمین میافکنم و احساس کوچک بودن میکنم.
هوش مصنوعی: حسرت دیدن ابروهای تو در دل من چنان است که دیگر نیازی به همصحبتی با کسی که نمیتواند صحبت کند ندارم.
هوش مصنوعی: نگرانم که با تابش نور ماه، زیبایی و رنگ صورتت تحت تاثیر قرار بگیرد و به شیشه خانه آسیب بزند، پس چهرهات را در این نور نشان نده.
هوش مصنوعی: من با خیال خوابآور نرگس او، چشمانم را بستم و دلم را به دنیای خواب و خیال سپردم.
هوش مصنوعی: در باغ بهشتی، ما به سبب ناتوانی خود در دریافت فیض و نعمت، حضور داریم. اینجا شاهپر بر اثر شکستی که خورده، دیگر نتوانسته پرواز کند.
هوش مصنوعی: مال و ثروت در جایی که با ناز و خودخواهی به حرکت درمیآید، مانند نخل در حال ذوب کردن یک نهال است که نمیتواند به خوبی رشد کند.
هوش مصنوعی: به دنبال کسی هستم که در خواب غفلت است و احساس میکنم باید با زیباییها و لطافتها او را بیدار کنم. اما باید با دقت و احتیاط نگاه کنم تا آثار ناتوانی و عقبنشینی او را نبینم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای آفتاب ملک که تا دامن ابد
بر تو مباد دست ، کسوف و زوال را
فرزانه قطب دین که ببوسند خاک تو
خورشید و مه زیادتِ حسن و جمال را
ز انجا که جلوه گاه عروسان طبع تست
[...]
تیغ زبان لاف نباشد کمال را
ماه تمام زشت نماید هلال را
دود از نهاد آتش دوزخ برآورد
بیرون اگر دهم عرق انفعال را
گل دیده ور ز شبنم روشن گهر شود
[...]
بر طاق نه تبخیر جاه و جلال را
چینی سلامکرد به یک مو سفال را
عالم ز دستگاه بقا طعمهٔ فناست
چون شمع، ریشه میخورد اینجا نهال را
پرگشتن و تهیشدن از خوابش عالمیاست
[...]
گشته ست صفحه، دامن دشت ختن حزین
نازم خرام کبک همایون مثال را
در حکم ماست ملک سلیمانی سخن
گوییم شکر سلطنت بی زوال را
نیروی کلک ماست که بالیده از غرور
[...]
در فصل غیر یافته ام من وصال را
یارب مباد فاصله این اتصال را
در خلوتی که بار نداری تو هم در او
اول ببند با مژه راه خیال را
منمای چین جبهه به روی چو آفتاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.