گنجور

 
جویای تبریزی

مجلس گل گشته رنگین از نوای عندلیب

می‌فزاید جوش گلشن را صدای عندلیب

برگ گل لخت دل و آب و هوا اشکست و آه

بی‌تکلف تحفه‌ها دارم برای عندلیب

ما و او را عشق در یک آشیان پرورده است

هیچ کس چون من نباشد آشنای عندلیب

نالهٔ من بر سر کوی تو رنگین‌تر بود

در چمن فریادها دارد نوای عندلیب

گر فشاند دامن حسنش غباری بر چمن

بشکند رنگ از رخ معشوق های عندلیب

پُر مکدر گشته‌ای، جویا به گلشن رو دمی!‏

زنگ از دل می‌زداید ناله‌های عندلیب