گنجور

 
جویای تبریزی

بی تو دل را سیر گلشن باعث آرام نیست

لاله و گل را شراب عیش ما در جام نیست

بسکه در هر حالتی طبعت به شوخی مایل است

ون در غلطان ترا در خواب هم آرام نیست

اینقدر ناآشنایی هم زخوبان ناخوش است

چون تغافل بگذرد از حد کم از ابرام نیست

جنگهای آشتی فرمای او را دیده ام

هیچ حلوا پیش ما شیرین تر از دشنام نیست

زخمی شمشیر عشقت تن به مردن کی دهد؟

لذت بی طاقتی در عالم آرام نیست

هر نوید آمدن جویا حیات تازه است

وصل را در مشرب ما لذت پیغام نیست

 
 
 
سنایی

جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست

تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست

ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم

زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست

ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
حکیم نزاری

جام می پر کن که جز جام می ام انجام نیست

تا به کام او شوم کاین کار جز با گام نیست

ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستم کنی

زان که در هجر دل آرامم مرا آرام نیست

دی به سردی رفت و فردا خود ندانم چون کنم

[...]

ناصر بخارایی

عاشق سرگشته را پروای ننگ و نام نیست

دستگیر عاشقان خسته‌دل جز جام نیست

نیست ره در بزم رندان زاهدان خشک را

مجلسی کان جای خاصان است بار عام نیست

مست درد عشق را با دنیای و عُقبی چه کار

[...]

قاسم انوار

پیر ما جامیست، اما در خور این جام نیست

باده صافی نوشد، اما رند درد آشام نیست

از شرابات خدا مستند ذرات دو کون

لیک هر جان در جهان در خورد این انعام نیست

پیش مستان طریقت این حکایت روشنست :

[...]

صائب تبریزی

خال محتاج کمند زلف عنبرفام نیست

دانه چون افتاد گیرا، احتیاج دام نیست

از نسیمی می توان برداشتن ما را ز خاک

چشم ما چون دیگران بر بوسه و پیغام نیست

شبنمی را کز محیط بیکران افتاد دور

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه