بی تو دل را سیر گلشن باعث آرام نیست
لاله و گل را شراب عیش ما در جام نیست
بسکه در هر حالتی طبعت به شوخی مایل است
ون در غلطان ترا در خواب هم آرام نیست
اینقدر ناآشنایی هم زخوبان ناخوش است
چون تغافل بگذرد از حد کم از ابرام نیست
جنگهای آشتی فرمای او را دیده ام
هیچ حلوا پیش ما شیرین تر از دشنام نیست
زخمی شمشیر عشقت تن به مردن کی دهد؟
لذت بی طاقتی در عالم آرام نیست
هر نوید آمدن جویا حیات تازه است
وصل را در مشرب ما لذت پیغام نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عاشقانه و درد فراق میپردازد. شاعر بیان میکند که بدون محبوبش، دلش آرام ندارد و حتی زیباییهای طبیعت نیز برایش بیمعناست. او اشاره میکند که طبیعتش به شوخی متمایل است و در خواب هم آرامش نمییابد. رابطهی ناآشنایی که با محبوب دارد، برایش تلخ است و از جنگها و آشتیها در این رابطه سخن میگوید. عشق او چنان زخم عمیقی بر دلش گذاشته که حتی به مرگ هم تن نمیدهد. امید به بازگشت محبوب برای او نوید زندگی تازهای است، اما در مشرب عشقش، وصال و نزدیکی هیچ لذتی ندارد.
هوش مصنوعی: بدون تو، دل آرامش ندارد و گلزار هم باعث خوشحالیام نیست. لاله و گل هم برایم لذتی نخواهند داشت، چون شراب شادی ما در جامی نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر تمایل همیشگی طبیعتت به شوخی، حتی در خواب هم نمیتوانی آرامش بگیری و همواره در حرکت و جنب و جوشی.
هوش مصنوعی: اینقدر بیخبری از زیباییها و خوبان خوشایند نیست که اگر این ناآگاهی بیش از حد بگذرد، دیگر نمیتوان به آن ادامه داد.
هوش مصنوعی: در زندگی، گاهی اوقات ما با سختیها و چالشهایی روبرو میشویم که شاید در ظاهر خوشایند به نظر نرسند. اما تجربه نشان داده که هر مسئله و دشواری، به نوعی میتواند به ما شیرینی و لذت بیشتری ببخشد. این نشان میدهد که گاهی نقد و دشنام میتواند برای ما آموزندهتر از موارد دلپذیر و شیرین باشد، زیرا از آنها یاد میگیریم و رشد میکنیم.
هوش مصنوعی: زخمی که از عشق تو به دل خورده، هرگز تسلیم مرگ نخواهد شد. در جهانی که آرامش وجود ندارد، تحمل این درد لذتی متفاوت و خاص دارد.
هوش مصنوعی: هر خبری که از آمدن چیزی خوب میدهد، نشاندهنده شروع زندگی نوینی است. در حالیکه در میخانه ما، لذتی از پیغام و ارتباط وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست
تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست
ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم
زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست
ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود
[...]
جام می پر کن که جز جام می ام انجام نیست
تا به کام او شوم کاین کار جز با گام نیست
ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستم کنی
زان که در هجر دل آرامم مرا آرام نیست
دی به سردی رفت و فردا خود ندانم چون کنم
[...]
عاشق سرگشته را پروای ننگ و نام نیست
دستگیر عاشقان خستهدل جز جام نیست
نیست ره در بزم رندان زاهدان خشک را
مجلسی کان جای خاصان است بار عام نیست
مست درد عشق را با دنیای و عُقبی چه کار
[...]
پیر ما جامیست، اما در خور این جام نیست
باده صافی نوشد، اما رند درد آشام نیست
از شرابات خدا مستند ذرات دو کون
لیک هر جان در جهان در خورد این انعام نیست
پیش مستان طریقت این حکایت روشنست :
[...]
خال محتاج کمند زلف عنبرفام نیست
دانه چون افتاد گیرا، احتیاج دام نیست
از نسیمی می توان برداشتن ما را ز خاک
چشم ما چون دیگران بر بوسه و پیغام نیست
شبنمی را کز محیط بیکران افتاد دور
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.