گنجور

 
جویای تبریزی

گل فیض از ریاض حسن زاهد چیدنی دارد

چرا می پوشی از حق چشم، باطل دیدنی دارد

که با چشم سخن گویت تواند بود همدستان

سرت گردم زبان ناز هم فهمیدنی دارد

گره بیگانه است از جبههٔ گل شوخ من واشو

چه گفتم غیر یک قربان شوم رنجیدنی دارد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode