گنجور

 
جویای تبریزی

سال سال از من نمی رسی چه جای ماه ماه

داد داد از درد حرمان وز تغافل آه آه

جسم زارم همچو نبض خسته آید در تپش

گر به این شوخی خرامی بر مزارم گاه گاه

مد آهم بسکه بر گردون رود شبهای هجر

اطلس گردون نماید در نظرها گاه گاه

تا قد طوبی نژادش گلشن آرا گشته است

گل بر اندام صنوبر چون بخندد قاه قاه

مطلبم تعریف ابرو باشد از وصف رخش

چون هلال عید بیند طفل گویده ماه ماه

ما نظر بر بخت خود دست از وصالش شسته‌ایم

گر به یمن عشق شد جویا میسر واه واه

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode