لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
جویای تبریزی

تا چمن از جلوه ات رشک جنان گردیده است

برگ برگ غنچه در وصفت زبان گردیده است

شد پس از مردن غبارم سرمهٔ آوازها

بسکه در هر ذره ام رازی نهان گردیده است

بر سر خاکم هما کسب سعادت می کند

استخوانم تا خدنگت را نشان گردیده است

سرخرویی را مهیا همچو برگ غنچه باش

گر ترا جویا یکی با دل زبان گردیده است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سعیدا

عندلیب روح را تن آشیان گردیده است

یوسفی را چاه زندان خانمان گردیده است

عمرها شد جان به گرد کوی او دارد طواف

تن به عزم دیدن آن رو روان گردیده است

گر سرم گردد به گرد دل عجایب نیست این

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه