بی تو از بس گرد غم بر چهرهٔ دل داشتیم
در کنار اشک حسرت مهرهٔ گل داشتیم
چون ز خود رفتیم در راه طلب همچون حباب
گام اول پای در دامان منزل داشتیم
یاد ایامی که چون از کوی جانان می شدیم
چشم بر در، پای در گل، دست بر دل داشتیم
یک نفس دل بر ما غافل از دنیا نبود
این فلاطون را عبث در فکر باطل داشتیم
از خیال ابرو و رخسار او شب تا سحر
سیر ماه نو به روی بدر کامل داشتیم
سالها در کویش از زاینده رود چشم تر
همچو سرو جویباری پای در گل داشتیم
با لب هر زخم جویا ما شهادت کشتگان
خندهٔ قهقه به ضرب دست قاتل داشتیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و غم فراق معشوق سخن میگوید. او به احساسات عمیق و یادآوری روزهای دوری از معشوق اشاره میکند و بیان میکند که چگونه عشق و longing در زندگیاش تاثیر گذاشته است. شاعر از گامهایی که در مسیر عشق برداشته و از حسرت و اشکهایی که بر چهرهاش نشسته، سخن میگوید. همچنین به زیباییهای معشوق و خاطرات شیرین از او اشاره میکند و در پایان به درد و رنجی که به خاطر این عشق تحمل کردهاند، اشارت میکند. این شعر نمایانگر عشق عمیق و ناامیدی است که در زندگی شاعر وجود دارد.
هوش مصنوعی: بی تو، به خاطر غم و اندوهی که بر دل ما سنگینی میکرد، چهرهمان غمگین و افسرده شده بود و در کنار اشکهای حسرت، یاد و عشق تو را مانند گل در دل محفوظ داشتیم.
هوش مصنوعی: وقتی که از خودمان فاصله گرفتیم و به دنبال هدفی رفتیم، مانند حبابی بودیم که در گام اول در دامان منزل قرار داشتیم.
هوش مصنوعی: به یاد روزهایی که وقتی به سوی محبوب میرفتیم، چشممان به در بود و پاهایمان در گل فرو رفته بود و دلمان پر از احساس بود.
هوش مصنوعی: ما همیشه به دل خود توجه داشتیم و غافل از دنیا بودیم، در حالی که به نظر میرسید که این فلسفهدان عملاً درگیر افکاری بیهوده و بیفایده است.
هوش مصنوعی: تا سحرگاه، به خاطر زیبایی ابرو و چهره او، به تماشای ماه نو بر روی ماه کامل نشسته بودیم.
هوش مصنوعی: سالها در کوی تو، با چشمانی پر از اشک و مانند درخت سرو، در کنار جویبار، پا در گل و لای بودیم.
هوش مصنوعی: ما با زبان زخمهای خود، از قربانیان صحبت میکنیم و در حالی که به ضربات قاتل میخندیم، گویی به یاد آنها شهادت میدهیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد ایامی که دامی همچو بلبل داشتیم
گاه با گل دستبازی، گه به سنبل داشتیم
با جهان سودای ما نازکدلان صورت نبست
او چو آتش خار و خس میجست و ما گل داشتیم
عالم مستیست ساقی، دور ما را مگذران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.