چو مست باده رخ از روزنی برون آرد
چه روی نام خدا گلشنی برون آرد
زگرد بالش خورشید تکیه گه سازی
چو شبنمت ز خود از دیدنی برون آرد
چه عقده ها که تواند گشود تدبیری
هزار خار ز پا سوزنی برون آرد
عزیز مصر نکویی بود به سینه دلت
اگر ز چنگ هوس دامنی برون آرد
چو تار سوزن از ایام هر که مالش یافت
امید هست سر از روزنی برون آرد
ز دل کسی که رسن پیچ طول آمال است
به هر نفس زدن اهریمنی برون آرد
غم دلی که ره عشق را گرفت مخور
که رفته رفته سر از مأمنی برون آرد
بسا محال کزو یافت صورت امکان
بیار می که غم از چون منی برون آرد
به طور آن غزل صائب است این جویا
مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درین زمانه که امید دست چربی نیست
مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد
همین شعر » بیت ۹
به طور آن غزل صائب است این جویا
مگر چراغ ز خود روغنی برون آرد
چه غم ز خاطر ما دیدنی برون آرد؟
چه خار از دل ما سوزنی برون آرد؟
مرا به گوشه عزلت کشید وحشت خلق
خوشا رهی که سر از مأمنی برون آرد
درین زمانه که امید دست چربی نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.