گنجور

 
جویای تبریزی

بی تو ساغر لخت دل چون لاله دارد در کفش

قطرهٔ می سوزش تبخاله دارد در کفش

کرده گلچین سخت بیرحمانه تاراج چمن

چون جرس هر غنچهٔ گل ناله دارد در کفش

نور مه بخشید عکس عارض او باده را

خط جام امشب نمود هاله دارد در کفش

عارضت تا در چمن آتش فروز رشک شد

گل ز هر برگی جگر پرکاله دارد در کفش