عقل افلاطون منش را ریشخندی می زنم
بر در دیوانگی دانسته چندی می زنم
می روم از خویشتن امشب به یاد زلف او
همتی یاران! که دستی در کمندی میزنم
امشب ایمابی به سوی خویش ازو وا می کشم
تیغ را بر روی ترک تیغ بندی می زنم
تا به کی زنجیر خودداری به پای دل نهم
عاقبت بر کوچهٔ زلف بلندی می زنم
می خورم خون جگر بی قهقه مینا مدام
بادهٔ لعلی بیاد نوشخندی می زنم
بعد ازین جویا سخن گویم به انداز رفیع
همچو قمری دست بر جای بلندی می زنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به تأملات فلسفی و عرفانی اشاره دارد و از عقاید افلاطون که به عقل و تفکر اهمیت میدهد، انتقاد میکند. او به دیوانگی و عشق اشاره دارد و میگوید که به یاد محبوبش از خود میگذرد. همچنین، شاعر در مورد رنج و دلزدگی از زنجیر محدودیتها صحبت کرده و در نهایت، به زیبایی عشق و شوق میپردازد. او از احساسات عمیق خود و عزمش برای بیان شعر و حسرتهایش در زندگی میگوید.
هوش مصنوعی: من به عقل افلاطون میخندم و به دانستههای خود در دیوانگی نگاهی میاندازم.
هوش مصنوعی: امشب از خودم فاصله میگیرم و به یاد موهای او هستم، ای دوستان! که تلاشی میکنم تا اسیری در دام عشق او شوم.
هوش مصنوعی: امشب با نیروی عشق از او فاصله میگیرم و با قدرت و جسارت، بر روی خطی که به سمت اوکشیده شده، میافشارم.
هوش مصنوعی: من تا کی باید خودم را در افسوس و خودداری نگهدارم؟ بالاخره روزی به سمت کوچهی زلف معشوقهام خواهم رفت.
هوش مصنوعی: من همواره با نوشیدن شراب، اشک و درد را در دل تحمل میکنم و بدون خنده، به یاد لبخند دلنشینی که در ذهنم دارم، زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: من بعد از این، سخنانی خواهم گفت که به بلندی جایگاه و مقامم میرسد، مانند قمری که بر بلندیها آواز میخواند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.