خاک راه آن سیه مستم به هنگام خرام
تا مگر سرو روانش را به خود مایل کنم
یاد آن زلف گرهگیرم چو در دل بگذرد
ناخن اندیشه صرف عقدهٔ مشکل کنم
خویشتنپرور شدن خوشتر ز تن پروردن است
تا به کی اوقات خود را صرف آب و گل کنم
جامهٔ هستی بر اندامم نمازی میشود
داغ خواهش را گر از دامان دل زائل کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تلاش برای جلب توجه محبوب سخن میگوید و به تاثیر خاطرات و عشق بر وجود خود اشاره میکند. او به این نکته میپردازد که پرورش روح و خودسازی اهمیت بیشتری نسبت به تربیت فقط جسم دارد و در نهایت به این نتیجه میرسد که باید از وابستگیهای دنیوی و خواستههای مادی رها شود تا از درد و داغ درون رهایی یابد.
هوش مصنوعی: با ناز و جلوه راه خود را میپیمایم، در امید اینکه بتوانم محبت و توجه آن معشوق را جلب کنم.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد زلفهای معشوقم میافتم، در دل من افکار درهم و پیچیدهای شکل میگیرد که موجب ایجاد مشکلات میشود.
هوش مصنوعی: پرورش روح و نفس خود به مراتب بهتر از پرورش جسم و تن است. تا کی باید وقت خود را صرف چیزهای ظاهری و مادی کنم؟
هوش مصنوعی: لباس وجودم به مانند نمازی میشود که نشانههای خواسته را برطرف میکند، اگر بتوانم آرزوها را از دل خود دور کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند چون تن پروران تعمیر آب و گل کنم
رخنه های جسم را محکم زلخت دل کنم
کیمیا ساز وجود خاکسارانم چو عشق
گرفتد بر مهره گل پرتو من دل کنم
می شود دل چون صدف در سینه تنگم دو نیم
[...]
در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کنم
برگ برگ غنچه ها را لخت لخت دل کنم
نیست آسان در غمش سامان درد اندوختن
نقد داغ دل به صد خون جگر حاصل کنم
یاد معشوق ز خاطر رفته ذوق دیگر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.