گنجور

 
جویای تبریزی

در مشربی که مسلک و منزل برابر است

موج عنان گسسته به ساحل برابر است

دل برد طفلی از من و داغم که پیش او

یک مهرهٔ گلین بدو صد دل برابر است

این نقد دنیوی دهد آن فیض اخروی

کی دست بخشش و کف سایل برابر است

آرام واله تو کم از اضطراب نیست

تمکین حیرت و طپش دل برابر است

در دست دل بود سر زنجیر آسمان

هر مد آه ما به سلاسل برابر است

جویا مرا به پیرهن دل عبیرجان

با گرد راه مرشد کامل برابر است