به چشم اهل دل آن اشک اعتبار نداشت
که لخت لخت جگر را به روی کار نداشت
کدام شمع در این تیره خاکدان افروخت
که تا سحر به رهش چشم انتظار نداشت
مپرس حاد دل تیره ام که از دم صبح
کدام روز که این آینه غبار نداشت
ز سرو و سوسن و گل داد خودنمایی داد
خوش آب و رنگ تری از تو نوبهار نداشت
به کوه و دشت و چمن طرح سیر افکندم
گلی به رنگ تو امروز روزگار نداشت
نهال آنکه بشد از گداز تن سیراب
چو نخل شمع بجز شعله برگ و بار نداشت
جمیله بود عروس جهان ولی جویا
به چشم اهل نظر رنگ اعتبار نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زبان احساسات عمیق و دلتنگی شاعر نسبت به زیبایی و عشق میپردازد. شاعر میگوید اشکهایش در نظر دلباختگان ارزش ندارند، زیرا درد و رنج واقعی را نمیتوان به وضوح بیان کرد. او از شمعی در دل تاریکی یاد میکند که انتظارش را بیفایده میداند و به یاد میآورد که روزی آینهای وجود داشت که غبار نداشت. همچنین شاعر زیباییهای طبیعی را به نقد میکشد و میگوید که هیچ چیز به زیبایی معشوقش نیست. در پایان، او به عروسی به نام جمیله اشاره میکند که هرچند زیباست، اما در نظر اهل حکمت و نظر، ارزش و اعتباری ندارد. این شعر ترکیبی از عشق، ناامیدی و تأمل در زیباییهای واقعی زندگی است.
هوش مصنوعی: در نگاه افرادی که به عمق احساسات پیبردهاند، آن اشکها ارزش و اعتبار خاصی نداشتند، زیرا آنها توانستند درد و رنج عمیق دل را به وضوح نشان دهند و برملا کنند.
هوش مصنوعی: کدام شمع در این دنیای تاریک روشن شد که دیگران تا صبح چشم به راه او بودند؟
هوش مصنوعی: از من نپرس که دلم چرا اینقدر شاداب نیست، زیرا از صبح زود هیچ روزی را به خاطر ندارم که این آینه خالی از غبار باشد.
هوش مصنوعی: سرو و سوسن و گل همه زیبا و خوشرنگ هستند، اما هیچیک به اندازه تو در بهار زیبا و دلربا نیستند.
هوش مصنوعی: در دشتها و کوهها به زیباییهای طبیعت نگاه کردم و گلی را با رنگ تو دیدم که امروز هیچگونه زیبایی را نمیتوانستند به این روزگار برسانند.
هوش مصنوعی: درختی که به واسطه سختیها و رنجها پرورش یافته، مثل درخت نخل آبیاری شده است و جز شعلهای از آتش که به شکل شمع در آمده، هیچ برگ و میوهای ندارد.
هوش مصنوعی: عروس دنیا زیبا بود، اما جویا در نظر اهل بینش، اعتبار و ارزش خاصی نداشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فلک ز کام من سفله کیش عار نداشت
دلم دماغ سرانجام اعتبار نداشت
به کوه و دشت جنون سوده گشت پای طلب
به بیزبانی من عشق خاکسار نداشت
بهار عنبر خاکستر شهید وفا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.