گنجور

 
 
 
خواجه عبدالله انصاری

دو صد عالم که روحانیست از فرفضال او

دوصد گیتی که نورانیست از نور جمال او

عرفی

ز چشم من مجوش ای گریه هنگام وصال او

که محجوبست و می سازد هلاکم انفعال او

ز شرح شوقم آتش در پر روح الامین افتد

اگر غمنامهٔ هجر تو بربندم به بال او

نمیرم زود، غمگین است پیش از مردن یاران

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه