آبی ز دانهٔ عنب ای دل چشیدنی است
غافل مشو که این سر پستان مکیدنی است
یک صبحدم چو پنجهٔ خورشید جلوه کن
پیراهن تحمل عاشق دریدنی است
از آبیاری مژه ام چون گل چراغ
بالیده است بسکه گل داغ چیدنی است
بگذر ز خواهش دل و محمود وقت باش
زلف ایاز طول املها بریدنی است
باشد هلاک یک شبه منظور خاص و عام
حسنی که ماه ماه کند جلوه دیدنی است
از پهلوی دل است تنم محشر بلا
این قطره خون ز پنجهٔ مژگان چکیدنی است
از ضعف قوتی طلب از عجز همتی
جویا کمان ناز نکویان کشیدنی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق میپردازد و بیانکننده این است که عشق و محبت عمیقاً با درد و رنج همراه است. شاعر به معشوق خود اشاره میکند و بر لزوم تحمل و صبوری در برابر مشکلات تاکید میکند. او از زیباییهای عشق و پیوندهای عاشقانه صحبت میکند و به روابط انسانی و خواستههای دل اشاره دارد. همچنین به کنایه از مرگ و هلاکت به عنوان یک واقعیت زندگی یاد میکند و بر این نکته تاکید دارد که این زیباییها و احساسات عمیق نیازمند فداکاری و تلاش هستند. در نهایت، شاعر با استفاده از تصاویری گویا و احساسبرانگیز به عمق احساسات عاشقانه و چالشهایشان میپردازد.
هوش مصنوعی: ای دل، آب حاصل از دانهٔ انگور لذتی است که باید آن را چشید. غافل نباش که این لذت به مانند شیر از پستان است که باید از آن بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: صبحی که خورشید با زیبایی خود ظاهر میشود، نشاندهنده این است که عشق و صبر در دل عاشق، گاهی آنقدر زیاد میشود که نمیتواند آن را تحمل کند و به نوعی دلتنگی و اشتیاق او را میشکافد.
هوش مصنوعی: مژههای من مانند گلی شکوفا شدهاند، زیرا عشق و زیبایی آنقدر زنده و داغ است که همواره در حال رشد و بالندگی است.
هوش مصنوعی: از خواستههای دل خود عبور کن و به وقت خود که زلف ایاز دراز است، توجه کن، زیرا که عمر در حال گذر است و باید از آن بهره برد.
هوش مصنوعی: اگر اتفاقی بیفتد که به سرعت انسان را هلاک کند، این نشاندهندهی هدفی است که هم برای خاصان و هم برای عموم قابل توجه است؛ زیبایی و جذابیتی که در ماه نهفته است، به خیلیها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: بدن من از درد و رنجی که به دل دارم به شدت پریشان است، این قطره خون که از چشمانم میچکد نشانهای از غم و عذابی عمیق است.
هوش مصنوعی: در زمان ناتوانی و کمبود قدرت، از خداوند کمکی بخواه و در هنگام ناتوانی، عزم و ارادهای قوی برای خود فراهم کن؛ زیرا زیبایی و ناز را نمیتوان به سادگی به دست آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رویی کز او دلی نگشاید ندیدنی است
حرفی که مغز نیست در او ناشنیدنی است
یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
هر چند روی مردم عالم ندیدنی است
ز ابنای روزگار، تغافل غنیمت است
[...]
دیدم ملک و مال جهان را، ندیدنی است
دامن بود گلی که ازین خار چیدنی است
پوشیدنیست چشم ز هر کار این جهان
الا تهیه سفر خود که دیدنی است
شاخ قدت خمیده ز بار شکستگی
[...]
تنها نه خال عارض آن ماه، دیدنی است
این دانه را به چشم از آن روی، چیدنی است
اندیشه مند کام مکن عقل خویش را
ز این شیر خام طفل خرد را بریدنی است
بر غیر او چرا نکشی خط نیستی؟
[...]
تا چند پیش ناز تو باید نیاز کرد
بر ناز خود بناز که نازت کشیدنی است
چشمت نظر ز لُطف به عاشق نمیکند
چون آهوی ختائی کارش رمیدنی است
از مشربت زلال لبست کام دل برآر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.