بر آفتاب عارض او خال مشکبوست
یا نافهٔ فتاده زآهوی چشم اوست
یادت بخیر باد که مینای دل مرا
چون غنچه از خیال تو لبریز رنگ و بوست
شوقی ز هر سوی بدلم رو نهاده است
در شیشه این می شفقی خوشتر از کدوست
کس را به خوبی خط رخسار او چه حرف
آری هر آنچه سر زند از نیکوان نکوست
جویا مجو زمردم خودبین یگانگی
مردم که دارد آینه در پیش رو دو روست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت چهره محبوب اشاره دارد. شاعر از خال مشکین او و نافهای که به دنیای زیبایش تعلق دارد، صحبت میکند و یادآور میشود که یاد او دلش را سرشار از رنگ و عطر کرده است. او همچنین نشاندهنده شوق و حس و حال درونی خود است که در مینوشی خوشبو تجلی یافته، و به این نکته اشاره دارد که زیبایی چهره محبوب فراتر از توصیفهاست. در پایان به این نکته میرسد که خود را در آینه میبیند، اشاره به آن دارد که انسان باید به درون خود نگاهی بیندازد و به خودشناسی برسد.
هوش مصنوعی: بر روی صورتش لکهای چون مشک وجود دارد یا به مانند نافهای است که از آهوی چشمانش افتاده است.
هوش مصنوعی: یادت به خیر که یاد تو مانند غنچه دل مرا پر از رنگ و رایحه کرده است.
هوش مصنوعی: احساس شوق و شادی از هر طرف به دلم راه یافته است. در این شیشه، نوشیدنی قرمز رنگی وجود دارد که نسبت به چیزهای دیگر، خوشمزهتر و دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به خوبی چهره کسی چیزی گفت، زیرا هر آنچه از نیکوکاران سر بزند، نیکو و خوب است.
هوش مصنوعی: به دنبال خودت نباش، زیرا یگانگی مردم او را از تو جدا میکند. آینهای که در پیشرو داری، همواره دو روی متفاوت را نشان میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نیستی درون دلم آتش فراق
کم هر زمان بسوزد از و استخوان و پوست
چندان بگریمی، که مرا آب چشم من
برداردی روان و ببردی به کوی دوست
ای تو کیای ما و جهانی تو را رهی
خار دو چشم دشمنی و ورد دست دوست
شد سهل و حق خدمت من سهل برگرفت
در خون سرشته به که چنانش سرشت و خوست
سختی مکن تو نیز چنان سست رای از آنک
[...]
مقلوب لفظ پارس به تصحیف از کفت
دارم طمع که علت با من ز دست کوست
تصحیف قافیه که به مصراع آخرست
گر ضم کنی بر آنچه مسماست همنکوست
آن دو لطیف را سیمی هست هم لطیف
[...]
خاقانی آن کسان که طریق تو میروند
زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست
بس طفل کارزوی ترازوی زر کند
نارنج از آن خورَد که ترازو کند زِ پوست
گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار
[...]
ز آنها که خبث باطن ایشانت ظاهرست
ابن یمین مرنج که بدشان سرشت و خوست
گر طعنه ئی زنند بر اشعار عذب تو
اینفرقه عوام که بعضی نه خاص اوست
درهم مشو که بیهنر از غایت حسد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.