گرفتم همچو افلاطون شوی عاقل چه خواهی شد
نگردیدی چو مجنون گر ز خود غافل چه خواهی شد
تو بیرون گرد بزم قدسی و گم کرده ای خود را
شوی گر محرم خلوت سرای دل چه خواهی شد
زخود پرواز اگر کردی تذرو گلشن قدسی
وگر ماندی به رنگ سبزه پا در گل چه خواهی شد
عنان نشئه ات را گر نگهداری قدح نوشی
تصور کن شدی از باده لایعقل چه خواهی شد
زخود یک ره سفر کن تا به بزم قدس ره یابی
وگر صد سال در دنیا کنی منزل چه خواهی شد
ترا غفلت چنین با خویش دارد آشنا جویا
نگشتی گر ز خود بیگانهای غافل چه خواهی شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زدل طرفی نبستی در جهان گل چه خواهی شد؟
نگردیدی گهر در بحر، در ساحل چه خواهی شد؟
تو کز خواب گران در عین ره سنگ نشان گشتی
اگر بارافکنی در دامن منزل چه خواهی شد؟
زطوف کعبه گل، سجده چشم از مردمان داری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.