گنجور

 
جویای تبریزی

لب تو چون نمک نوشخند خواهد شد

صدای قهقههٔ گل بلند خواهد شد

چنین که گشته نمک پاش خنده لعل لبت

علاج درد دل دردمند خواهد شد

عجب که مهر به معراج حسن او برسد

شراره ای چقدرها بلند خواهد شد

دلم عبث نه به آن زلف عنبرین آویخت

به بام عرش برین زین کمند خواهد شد

چنین که گرمی خوی تو دلنواز من است

به بال ناله ز خویش این سپند خواهد شد

چنین که بندهٔ شاه ولایتی جویا

امید هست که کارت ز بند خواهد شد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode