گنجور

 
جویای تبریزی

لاله آسا هر که در عشق تو خون آشام شد

از حلاوت پای تا سر یک دهن چون جام شد

بعد مردن هم به راه انتظار ناوکش

استخوانم پای تا سر چشم چون بادام شد

جوهرش چون نبض عاشق بال بیتابی زند

بسکه دور از عکس او آیینه بی آرام شد

زآتش غم سوختند از بس به تن گل‌های داغ

پوست بر اعضا اسیران ترا گلدام شد