گنجور

 
جویای تبریزی

گریم ز هجر آن گل رو چون سحاب وار

باشد شمیم گریهٔ تلخم گلاب وار

یکدم ذخیره ای است برای تمام عمر

گردآوری کنی چو نفس را حباب وار

با هر که معنیی بود از اهل روزگار

گیرد کنارهٔ نقط انتخاب وار

از هر که با تو گشته معاشر، حساب گیر!‏

نبود وجود دورنما را سراب وار

ترسم مباد آتش جویا شود خموش

از بس گریست با همه اعضا کباب وار

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode