گنجور

 
جویای تبریزی

از سوز سینه مغز سرم در گرفته است

باز چو شمع سوختن از سر گرفته است

تیر گرفت بر سخنم کی رسد چو تیغ

طبعم زره به دوش زجوهر گرفته است

تا مهر اوست انجمن افروز خاطرم

با شعله صحبت دل من درگرفته است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode