گنجور

 
جویای تبریزی

قصیده ای که درآن مدح مرتضی نبود

چو سبحه ای است که از خاک کربلا نبود

وجود پاک تو و ذات حضرت نبوی

چو لفظ و معنی از یکدگر جدا نبود

بود ز شیر فلک ربتهٔ سگت افزون

گدای درگه تو کم ز پادشا نبود

به کیش اهل محبت کسی که از دل و جان

غلام تو نبود بندهٔ خدا نبود

کسی که بغض تو در خاطرش گره کرده است

نمی شود ولد حیض یا زنا نبود

همین بس است بهشتم که روز بازپسین

مرا به درگه غیر تو التجا نبود

هزار شکر که از شعر و شاعری جویا

به غیر مدح سراییم مدعا نبود