گنجور

 
جویای تبریزی

بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود

شاخ و برگ نخل همچون ریشه ای در خاک بود

محفلم را از صفا امشب منور داشت می

تا سحرگه شمع بزمم شعلهٔ ادراک بود

صد هزاران فیض از هر قطره می اندوخت دل

بود همت؛ همت می، دست؛ دست تاک بود