نادیدن جمال تو مشکل بود مرا
مژگان بهم زدن تپش دل بود مرا
آهی که سرکشد ز لبم شاخ سنبلی ست
از بسکه دل به زلف تو مایل بود مرا
همچون حباب در رفتن ز خویشتن
گام نخست دامن منزل بود مرا
تا کی توان کشید ترش رویی سحاب
در دیده هر صدف کف سائل بود مرا
کو نیم قطره خون که نثار رهش کنم
خجلت ز دست و بازوی قاتل بود مرا
در سینه دل ز فیض تو لای اهل بیت
جویا به از هزار حمایل بود مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی معشوق است. شاعر بیان میکند که دیدن جمال معشوق برایش مشکل بوده و چشمان او باعث تپش قلبش میشود. او از احساساتی صحبت میکند که از دل نسبت به زلف معشوق نشأت میگیرد و به سختی و حسرت دربارهی فاصله و جدایی میافزاید. شاعر نسبت به حالتی که عشق و زیبایی در دلش ایجاد کرده است، ابراز میکند و از خجالتش در برابر معشوق میگوید. در نهایت، او بر این نکته تأکید دارد که پیوندش با معشوق و توجه به خانوادهی او برایش ارزشمندتر از هر چیز دیگری است.
هوش مصنوعی: دیدن زیبایی تو برای من دشوار بود، زیرا مژههایم به هم میخورد و دل من به شدت میتپید.
هوش مصنوعی: وقتی آهی از دلم بیرون میآید، مانند شاخ سنبل است، چون دل من به زلف تو بسیار متمایل و جذب شده است.
هوش مصنوعی: مانند حباب، در لحظهای به خودم آمدم و گام اولی که برداشتم، همان آغاز جدایی از منزل و محیط خودم بود.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی میتوانم باران سردی را که در چهرهام به وجود آمده تحمل کنم، در حالی که هر صدفی در دریا، عطر شیرین خود را به من ارائه میدهد؟
هوش مصنوعی: من حتی یک قطره خون هم ندارم که به پای او بریزم، چون شرم دارم از دست و بازوی آن کسی که مرا کشته است.
هوش مصنوعی: در دل من به خاطر لطف تو، نسبت به اهل بیت، حالتی وجود دارد که برای من ارزشش بیشتر از هزار زره و سپر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.