گنجور

 
جویای تبریزی

کردی چو کباب ستم عشوه گری چند

یابی نمک گریهٔ خونین جگری چند

در راه تمنای تو بی پا و سری چند

از دیده برون ریخته لخت جگری چند

بشکن قفس سینه و بر باد ده ای آه

از لخت جگر لاله صفت بال و پری چند

از فطرت عالی بدافلاک نگویم

حیف است کنم شکوهٔ بی پا و سری چند

ای مرغ نگه بی رخ او گرم طپش باش

بر باد ده از پلک و مژه بال و پری چند

فریاد که در هند سیه بختی هجران

مویی شده ام از غم نازک کمری چند

در مدرسهٔ عشق تو شاگرد جنون است

از پیر خرد یافته جویا نظری چند