به ابرو الفتی پیوسته آن مژگان خم دارد
غلط کردم نگاهش دست بر تیغ ستم دارد
اشارت سنج بزم حیرتم از بی زبانیها
هر انگشتم زبان عرض حالی چون قلم دارد
دهان خنده چشم گریه گردد اهل غفلت را
اگر امروز دل خوش نیست کس فردا چه غم دارد
نماید مایه دار فیض باقی اهل همت را
کف سائل چه منت ها که بر دست کرم دارد
ز بیداد نگه دانسته جویا چشم می پوشد
به جرم عشق بازی هر که دل را متهم دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ابرو و مژگان معشوق و همچنین تأثیر نگاه او بر دل و روح خود اشاره میکند. او احساس میکند که نگاه معشوقش به شدت تاثیرگذار است و او را به حیرت میاندازد. همچنین به تضاد میان شادی و غم و مشکلاتی که از فراموشی بر دل خود میسازد، پرداخته است. شاعر به این نکته اشاره میکند که افرادی که عشق را در دل خود دارند، ممکن است با درد و رنجهایی مواجه شوند، اما این عشق ارزشمند است و باید قدر آن را دانست.
هوش مصنوعی: ابروهای زیبا و دلنشین او به مژگانش توجهی خاص دارد. من در اشتباه بودم که به چشمانش نگاه کردم، زیرا این نگاه در حقیقت بر روی تیغی از ظلم و ستم قرار دارد.
هوش مصنوعی: در مهمانی حیرتانگیز من، هر انگشتم به نوعی بیانگر احساساتم است و از آنجایی که زبان خاموش است، به جای حرف زدن، مانند قلم به بیان حال و قیافهام میپردازد.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که اگر امروز برای کسانی که از واقعیتها غافلاند، دل خوشی نیست و چهره آنها خندانی نمینماید، فردا چه دلیلی برای نگرانی وجود دارد؟ به عبارت دیگر، زندگی همیشه تغییر میکند و آینده ناچیز بودن برخی نگرانیها را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: کسی که دارای همت و اراده است، همیشه از نعمتهای پایدار برخوردار است. او خیر و برکت را در زندگیاش میبیند و برای نیازمندان بسیار بخشنده است. این فرد نمیگذارد که از دست کرم و سخاوتاش هیچ چیز کم شود و به دیگران کمک میکند.
هوش مصنوعی: نگاه دلسوز از ظلم و ستم آگاه است و به خاطر عشق، چشمانش را بر گناه غفلت میبندد، یعنی هر کس دلش را متهم بداند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فراق دیدن جانان دل و جانم دژم دارد
دلم پر آب و چین دارد تنم پر تاب و خم دارد
کسی کو گم کند یاری که ده خوبی بهم دارد
سزد گر نالد از دردش ولیکن سود کم دارد
ایا شاهی که تیغ تو زمین را زیر دم دارد
[...]
اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد
که نی عاشق نمییابد که نی دلخسته کم دارد
مرا گوید چرا چشمت رقیب روی من باشد
بدان در پیش خورشیدش همیدارم که نم دارد
چو اسماعیل پیش او بنوشم زخم نیش او
[...]
بحالم التفات آن ماه رو بسیار کم دارد
دل از کم التفاتیهای او بسیار غم دارد
دمی از مهر بیند سوی من آن مه دمی از کین
بسان صبح تیغ التفات او دو دم دارد
چه خوش باغیست عالم پر گل و سوسن چه سود اما
[...]
ز مژگان تو لوح سینه ها از خون رقم دارد
رقم سرخ است با چندین سیاهی کاین قلم دارد
به از دل خلوتی خواهم که پنهان سازمت آنجا
که از مژگان تو چون سبحه دلها ره بهم دارد
زبار منت احسان اگر آگه شوی دانی
[...]
نمیگردد به خاطر هیچ کس را فکر برگشتن
چه خاک دلنشین است این که صحرای عدم دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.