دل که کارش با کریم افتاده در فرخندگی است
زانکه بیشک پیشهٔ اهل کرم بخشندگی است
سربلندی اهل عالم را ز سر افکندگی است
باعث آزادی ارباب دنیا بندگی است
زندهٔ جاوید سازد مرد را درد طلب
چون نفس در راه حق بگداخت آب زندگی است
می دهد دیوانگی از حبس تکلیف نجات
تا بود برجا گریبان تو طوق بندگی است
گلستان را نیست پیش عارضش رنگ قبول
گر فروزان است رخسار گل از شرمندگی است
می توان از راست بازی گوی نیکویی ربود
باخته است آن کس که کار و پیشهاش با زندگی است
در حریم اهل دل جویا فنا را راه نیست
محرم اسرار حق را منصب پایندگی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.