گنجور

 
جویای تبریزی

از گفتگو اشاره به دل آشناتر است

ابروی او ز چشم سیه خوش اداتر است

از شخص سایه می گذرد ابتدای روز

زلفش ز قد در اول خوبی رساتر است

قمری چو عندلیب گریان دریده نیست

نسبت به سرو قد، گل رو دلرباتر است

چون آفتاب، منت مشاطه کی کشد؟

بی خط و خال روی نکو با صفاتر است

سیاره راست در دل شب جلوهٔ دگر

با سرمه چشم شوخ بتان خوشنماتر است

پرورده ناز بسکه تو را در کنار شرم

در چشمم از نگاه تو مژگان رساتر است

جویا به سیر باغ برد بوی گل مرا

یعنی نگه زچشم به ما آشناتر است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
کلیم

صبح شکفتگی ز شفق کم بهاتر است

خو کن به گریه، خنده ز گل بی‌وفاتر است

رسم رهش ز همت اهل جهان مخواه

طفل‌اند و دستشان به دهن آشناتر است

ما اجر از عبادت ناکرده می‌بریم

[...]

حزین لاهیجی

بیگانگی، به مشرب ما آشناتر است

خالی ز خلق، مجلس ما دلگشاتر است

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه