گنجور

 
جویای تبریزی

شعلهٔ حسن ز تو سینهٔ سوزان از من

لب خندان ز تو و دیدهٔ گریان از من

سرکشی از تو و ناز از تو تغافل از تو

عجز و زاری و دل و دین و سر و جان از من

چه ضرر می رسد از گریهٔ من ناصح را

دل خونین ز من، اشک از من و دامان از من

نسبت ما و تو ای عشق چو مهر و سحر است

از تو سرپنجهٔ زرین و گریبان از من

سایه سان در پی خود خاک نشینم کردی

چه خطا آمده ای سرو خرامان از من

غیر را گو چه شود با هم اگر صلح کنیم

دل جمع از تو و آن زلف پریشان از من

با زبان نگه از جوش حیا نرگس یار

با من اسرار سرا آمده پنهان از من

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کلیم

نه همین می رمد آن نوگل خندان از من

می کشد خار درین بادیه دامان از من

با من آمیزش او الفت موج است و کنار

روز و شب با من و پیوسته گریزان از من

قمری ریخته بالم به پناه که روم

[...]

فیض کاشانی

یک نگاه از تو و در باختن جان از من

یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من

جان بکف منتظر عید لقایت تا کی

روی بنمای جمال از تو و قربان از من

سینه بهر هدف تیر غمت چاک زدم

[...]

نیر تبریزی

بخطا میرمد آن نرگس فتان از من

که بیک غمزه توان برد دل آسان از من

منت ابر بهار است ز باران سرشگ

بیرخت بر سر یکدشت مغیلان از من

تخم صبرم بدل ای پیر جهاندیده مکار

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نیر تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه