ز چشمم جز سرشک لعلگون بیرون نمیآید
بلی هرگز در از دریای خون بیرون نمیآید
نمکها بر جراحت زد تن درد آشنایم را
دلم از خجلت شور جنون بیرون نمیآید
دلم را هرقدر خواهی به سنگ امتحان بشکن
صدا زین ساغر لبریز خون بیرون نمیآید
نباشد شکوهای صاحب هنر را بر زبان جویا
که هرگز از رگ یاقوت خون بیرون نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف عمیق و دردهای درونی شاعر میپردازد. شاعر از چشمش تنها اشکهای سرخ رنگ بیرون میآید و تأکید میکند که این اشکها از دل سوزان و پر از درد ناشی میشوند. او اشاره میکند که تلاش برای فراموشی این درد، بیفایده است و هیچ گاه صدا یا صدای شادی از دلش بیرون نمیآید. شاعر همچنین به این نکته اشاره میکند که آثار هنری و احساسات عمیق انسان به راحتی قابل بیان نیستند و همچنانکه خون از رگ یاقوت خارج نمیشود، عواطف و هنر نیز از عمق وجود انسان بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: از چشمانم جز اشکهای سرخ و زلال چیزی جاری نمیشود، و حقیقتاً این اشکها هرگز از دریای خون و درد فراتر نمیروند.
هوش مصنوعی: دردی که با آن آشنا هستم، همواره زخمهایم را بیشتر میکند. از خجالت، دلم نمیتواند به آرامش برسد و همچنان در حال آشفتگی و جنون است.
هوش مصنوعی: هرچقدر که بخواهی میتوانی دل مرا با آزمایشهای سخت بشکنی، اما از این جام پر از درد و غم هیچ صدایی بیرون نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: به هیچوجه نمیتوان از هنرمند انتظار داشت که شکایت کند، زیرا مانند یاقوت که خونش از رگش بیرون نمیآید، او هم در دل خود دردها و مشکلاتش را پنهان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شبی کز دیده سیل لاله گون بیرون نمی آید
دلم از خجلت بخت زبون بیرون نمی آید
کجا تاب نوازشهای عشق گرمخو دارد
دلی کز عهده شکر جنون بیرون نمی آید
نجوشید از دلم خون تا نرفت از یاد بیدادش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.