چون به صحرا نکهت آن زلف شبگون میرود
نافه میبالد چنان کز پوست بیرون میرود
میکشد با آنکه بار یک جهان دل را به دوش
سرو آزادم ببین نام خدا چون میرود
بس که چشم میْپرستت دشمن هشیاری است
گر فلاطون آید از بزم تو مجنون میرود
جهل باشد رنجش از دخل کج ارباب جهل
حرف در بیدردی یاران محزون میرود
من نمیگویم تویی دزد دل اما چون کنم
کز کنارم تا سر کویت پی خون میرود
گر فتد جویا به دریا عکس روی ما من
همچو سیل تند هامون سوی جیحون میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به زیبایی و جذابیت زلف معشوق اشاره میکند و تأثیر آن بر دل و جان خود را بیان میکند. او توصیف میکند که چگونه این زلف شبگون در صحرا به رقص در میآید و باعث شگفتی دیگران میشود. شاعر از بار سنگین عشق و دلتنگی خود صحبت کرده و به بیقراریاش در عشق اشاره میکند. همچنین به دشمنانی که از عشق او به معشوق آگاه هستند و در تلاشند تا او را در رنج نگه دارند، اشاره دارد. در نهایت، شاعر تصریح میکند که این عشق مانند سیلی جاری است که به سوی معشوق میرود و نمیتواند از آن فرار کند.
هوش مصنوعی: زمانی که در دشت، بوی خوش آن زلف شبگونه به مشام میرسد، احساس میکنیم که گلی به زیبایی و لطافت، شکوفا میشود و به طرز شگفتانگیزی از درون خود بیرون میآید.
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف یک فرد یا موجودی پرداخته میشود که با وجود تحمل درد و رنجهای فراوان، همچنان استوار و آزاده باقی مانده است. او همچون سروی است که بار سنگینی را بر دوش دارد اما از ویژگیهای باورنکردنی خود، یعنی ایمان و نام خدا، بهرهبرداری میکند و با قدرت به پیش میرود. به نوعی، این تصویر نشاندهنده صبوری و استقامت در مواجهه با مشکلات است.
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو به قدری جذاب و سحرآمیز است که حتی کسانی مثل افلاطون، که نماد عقل و خرد هستند، در برابر آن دچار جنون و دیوانگی میشوند و از حالت طبیعی خود خارج میشوند. چشمهای تو به قدری فریبندهاند که هر عقل و هوشیاری را تحت تأثیر قرار میدهند.
هوش مصنوعی: نادانی باعث میشود که انسان از رفتار نادرست دیگران ناراحت شود. در حقیقت، افرادی که در غم و اندوه به سر میبرند، سخنان افرادی که نادان هستند را نمیفهمند و بیدردی آنها را نمیچشند.
هوش مصنوعی: من نمیگویم تویی که دل را میدزدی، اما چه کار میتوانم بکنم که وقتی از کنارم میگذری، چشمانم پی تو میدوند و خون میگریند.
هوش مصنوعی: اگر جویا به دریا بیفتد و تصویر ما را ببیند، من مانند سیلابی تند به سمت جیحون میروم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیلبت هردم ز چشم درفشان خون میرود
پارههای دل ز راه دیده بیرون میرود
یک شب ای شمع بتان، در کنج تاریک من آی
تا ببینی حال تنها ماندگان چون میرود
خون که از زخمی رود، داغش نهی باز ایستد
[...]
بر رخ زردم نه اشک است این که گلگون میرود
شد دلم ریش از غمت وز ریش دل خون میرود
گر دلم شد رخنه از تیغ جفایت باک نیست
جانم از زندان غم زان رخنه بیرون میرود
بر تن زارم زمین شد بیتو تنگ ای کاش دست
[...]
هرکه چون باد از سر کوی تو بیرون میرود
کس نمیداند که از آشفتگی چون میرود
پای رفتن نیست عاشق را کزین در بگذرد
میفشاند سیل اشک از چشم و در خون میرود
پیش لیلی گر رود از چشم مجنون خون چه شد
[...]
در مجالس گر سخن زان لعل میگون میرود
کز چه میخندد صراحی از دلش خون میرود
زورقی میسازم از بحر خیالش دیده را
کیم شب از نوک پیکان نیل و جیحون میرود
در شب دیجور زلفش هر که دید آن قرص ماه
[...]
او درین نظاره کز تن جان محزون میرود
من به این خوشدل که جان دشوار بیرون میرود
هر که میآید پی نظاره جان کندنم
میکند نفرت که با حال دگرگون میرود
آن شکار تیر کاری خوردهام کز قتل من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.