ز شوق آنکه به گوشت رسیده آوازم
به بال ناله بود چون سپند پروازم
مرا کباب دل از روی گرم می سوزد
اسیر خوی توام سایه پرور نازم
گر آفتاب جمال تو در نظر باشد
به روی دل در فیض است دیدهٔ بازم
ز پای خم سو اخلاص بر نمی گیرم
مرا که هست فلاطون عقل دمسازم
رموز عشق زمن گل نمی کند جویا
که سر به مهر خموشیست غنچهٔ رازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق عشق و شوق را بیان میکند. شاعر از آوای دلنشین محبوب میگوید که همچون پرندهای با نالهها در حال پرواز است. دل او از عشق میسوزد و او خود را در دامن محبت محبوب میبیند. اگر چه تنها زیبایی محبوب در نظرش است، اما نگاه او به دلش نور میبخشد. او به عشق خود به اندازهای عمیق و حقیقی ارتباط دارد که حتی از پای عشق خود بر نمیخیزد و به این احساس وابسته است. در نهایت، شاعر به رازهای عشق اشاره میکند که در سکوت و رازآلودی نهفتهاند.
هوش مصنوعی: از شوق اینکه صدایم به گوشت رسیده، نالهام مانند پرواز یک پرنده است.
هوش مصنوعی: دل من از محبت تو به شدت میسوزد و در عین حال، من تحت تاثیر جذبه و دلربایی تو قرار دارم.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهرهات در دیدگان باشد، دل با نگریستن به آن، به خوشی و خرمیش میرسد.
هوش مصنوعی: من از پای این خم، که نشانی از صداقت و اخلاص دارد، دست نمیکشم. چرا که در درونم، عقل و دانشی شبیه به افلاطون دارم که همراه من است.
هوش مصنوعی: عشق من رازهایی دارد که کسی از آنها خبر ندارد. این رازها مانند گلهایی هستند که در دل خاموشی پنهانند و باید به آرامی کشف شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجا روم که کمند تو میکشد بازم
ضرورت است که با دیگری نمیسازم
چه میکنم به هوای دگر که مرغ توام
بدین طرف به طرب جان خویش در بازم
کبوتری که ز شهر تو نامهای آرد
[...]
به زخمِ تیرِ ملامت سپر نیندازم
ز رویِ بازی منگر که عشق می بازم
به غیرِ خانه بر انداز هر بنا که نهم
به هرزه بر گذرِ سیل خانه می سازم
خوش است خانه ی ابرو و تختِ پیشانی
[...]
نمازِ شامِ غریبان چو گریه آغازم
به مویههایِ غریبانه قِصه پردازم
به یادِ یار و دیار آن چُنان بِگِریَم زار
که از جهان رَه و رسمِ سفر براندازم
من از دیارِ حبیبم نه از بِلاد غریب
[...]
نماز شام غریبان چو گریه آغازم
به مویههای غریبانه قصه پردازم
به یاد مهدی هادی چنان بگریم زار
که راه و رسم فراق از جهان براندازم
من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب
[...]
چو تار چنگ کند گوشمال غم سازم
چو مرغ رنگ بتنگست بال پروازم
رسید ضعف بجایی که نارساست اگر
کنند کوک بساز خموشی آوازم
ز بس جهان شده خالی ز دوستان صدیق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.