|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از ناکامی در برآورده کردن آرزوها و عدم امید به دنیا سخن میگوید. او به جای آنکه به آرزوهای خیالی دل ببندد، به ارزش خود و عشق میاندیشد. شاعر اشاراتی به عشق و جنون آن دارد و میگوید که سرش همیشه از عشق خالی نیست. همچنین، او به تلاش برای رهایی و پیدا کردن آرامش وجودی اشاره میکند، حتی اگر این تلاش با سختیها و فشارهایی همراه باشد. در نهایت، او حاضر است تا از نعمتهای بهشت بگذرد به شرطی که بتواند کمی از بار عشقش را تحمل کند.
هوش مصنوعی: هرگز از آسمان چیزی نخواهم خواست و آرزو ندارم، زیرا همچون گوهری با ارزش، آبروی خود را در دل دارم.
هوش مصنوعی: سرنوشت من به قدری پُر از شادی و خوشبختی است که مانند یک سبوی پر از شراب میشود، اگر چنانچه بر گردن خود فشار بیاورم.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم از عشق او خالی بمانم. سرم را که از فکر او تهی نمیکنم، مانند کدو، فقط ظاهری دارم و باطنم پر از اوست.
هوش مصنوعی: در کنار دیوار بهشت خواهان هستم که اگر به من اجازه دهند، یک لحظه بار کدویم را بر دوش خود بگذارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر بدانی قیمت یک تار موی خویش را
کی دهی بر باد زلف مشکبوی خویش را
آمدی با روی از گل تازه تر دوشم به خواب
تازه کردی در دل من آرزوی خویش را
تا نگردد گل ز اشکم زین همه دل کز بتان
[...]
آرزومند توام، بنمای روی خویش را
ور نه، از جانم برون کن آرزوی خویش را
جان در آن زلفست، کمتر شانه کن، تا نگسلی
هم رگ جان مرا، هم تار موی خویش را
خوبرو را خوی بد لایق نباشد، جان من
[...]
رفت سوی خانه چون بنمود روی خویش را
تا نماید بر غریبان راه کوی خویش را
در نیابم لذتی از همزبانیهای یار
بس که می یابم پریشان، گفت وگوی خویش را
آن پری از من گریزان است و من از انفعال
[...]
جلوه گر خواهی چو در آئینه روی خویش را
در ضمیر ما ببین روی نکوی خویش را
ظاهر و باطن نکویی را دریغ از ما مدار
گل دریغ از کس ندارد رنگ و بوی خویش را
عقده از زلف تو بگشود و بکار من ببست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.