گنجور

 
جویای تبریزی

امروز چون توان به مدارا گریستن

باید چو ابر دجله و دریا گریستن

در ماتم حسین علی گر نریزی اشک

بر حال خویش گریه کن از ناگریستن

کارم در این غم است چو شمع سر مزار

دوری ز خلق جستن و تنها گریستن

چون دام ماهی از همه تن چشم تر شوی

خواهی به مدعای دل ما گریستن

مرغ کباب وار از این غم بر آتشم

کار من است با همه اعضا گریستن

امروز اگر ز دیده فشانی سرشک غم

فردا رسد به داد تو جویا، گریستن

از حضرت تو چشم شفاعت بود مرا

دستم بگیر روز جزا یا گریستن!‏

 
 
 
عرفی

دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن

پنهان ملول بودن و تنها گریستن

بی درد را به صحبت ارباب دل چه کار

خندیدن آشنا نبود با گریستن

دایم به گریه غرقم و چون نیک بنگرم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عرفی
صائب تبریزی

چند ای دل غمین به مداران گریستن؟

عیب است قطره قطره ز دریا گریستن

از گریه خوشه های گهر چید دست تاک

دارد درین حدیقه ثمرها گریستن

صبح امید می دمد از دیده سفید

[...]

طغرای مشهدی

باشد اگر امید اثر با گریستن

کی دل کشد به خنده، بود تا گریستن

ای شمع،این قدر به تو لذت نمی رسد

سوز و گداز از تو و از ما گریستن

دیوانه خصلتیم، ز ما پر بعید نیست

[...]

قصاب کاشانی

خوش عشرتی است با دل دانا گریستن

بر کشت خویش در دل شب‌ها گریستن

بر حال خود به درگه او پیش‌بینی‌ای است

امروز در مصیبت فردا گریستن

باید به پای سرو چمن با صد آرزو

[...]

مشتاق اصفهانی

عاقل کجا و بر سر دنیا گریستن

امروز باید از غم فردا گریستن

گوشد دلم بصرفه خون و فغان کزو

باید گرفت قطره و دریا گریستن

باشد نتیجه دل پرخون عاشقان

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه